((ازیــــــــــ اد رفـــــــــ تـــــــــ ه))
|
||
سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : amir325
به نام عشق آغازم را بهانه كردم ....
دوستان نازنين خيلي دوست داشتم از دريچه اي رو به شما دلم را به پرواز در بياورم شايد باور نكنيد هوائيتان شده دلم بي قرار و سر به زير...
تا بهار دلنشین آمده وسوی چمن ای بهار آرزو! بر سرم سایه فکن چون نسیم نوبهار, بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود, کلبهی ویران من تا بهار زندگی, آمد بیا آرام جان تا نسیم از سوی گل, آمد بیا دامن کشان چون سپندم بر سر آتش نشان, بنشین دمی چون سرشکم در کنار, بنشین, نشان سوز نهان بازا ببین در حیرتم, بشکن سکوت خلوتم چون لالهی صحرا ببین, در چهره داغ حسرتم ای روی تو آیینهام, عشقت غم دیرینهام بازا چو گل دراین بهار, سر را بنه بر سینهام
دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 20:15 :: نويسنده : amir325
اين روزها هوای تو دارم بهار من دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 20:14 :: نويسنده : amir325
باید فراموشت کنم دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : amir325
من سکوتم حرف است دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : amir325
دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 20:1 :: نويسنده : amir325
گُفتــــی کـِــــ مــــــــــا بـهـــــــــــ دَردِ هَمــــــــــ می خوریمـــــــــــ !
اما هـَــــــــرگِز نَفَهمیِِِِِِِِِِـــــــــدی؛
مَنـــــــــ تــــــــــو را بـَــــــرایِ دَردهایَمـــــــــ نِمی خواستَمـــــــــ ... دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : amir325
رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو این صدا رو خاطرت از یاد برد .. بس که من خوندم و آواز نشد همه ی سعیمو کردم مگه نه .. من به هر دری زدم باز نشد دست تو رو شد ولی من باختم .. بس که بازی تو بی قاعده بود همه راز دلمو فهمیدم .. بس که این کار تو بی فایده بود . رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو تو هنوزم با تنم غریبه ای .. من به عطر تنت عادت دارم تو کنار من دروغی ولی .. من کنار تو حقیقت دارم باورم نمیشه که غمگینی .. اینکه میخندی به من یعنی نه از تو میپرسم بگی شاید تو هم .. و سکوتت دائما یعنی نه رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو
دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : amir325
شمع میسوزدو پروانه به دورش نگران من که میسوزموپروانه ندارم چه کنم؟؟؟؟؟؟
من که دلتنگ توام دردل تنگم گله هاست آری بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست هم چوعکس رخ مهتاب که افتاده درآب دردلم هستی وبین منو تو فاصله هاست یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, :: 11:15 :: نويسنده : amir325
آخر ای دوست نخواهی پرسید كه دل از دوری رویت چه كشید ؟ سوخت درآتش و خاكستر شد وعده های تو به دادش نرسید داخ ماتم شد و بر سینه نشست اشك حسرت شد و بر خاك چكید آن همه عهد فراموشت شد؟ چشم من روشن.روی تو سپید جان به لب آمده در ظلمت غم كی به دادم رسی ای صبح امید؟ آخر این عشق مرا خواهد كشت عاقبت داغ مرا خواهی دید دل پر درد مرا مشكن كه خدا برتو نخواهد بخشید
یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : amir325
گفتی بمون با من بمون گفتم میمونم گفتی با دل تنگی بخون گفتم میخونم گفتم که مست و عاشقم دیوونه ی تو هر شب خرابم گوشه ی میخونه ی تو گفتی ببندم عهد رو با یاد تو بستم تاج غرورم را به زیر پات شکستم گفتی که باید عاشق و دیوونه باشم چون ساغی هر شب می کش میخونه باشم گفتی که باید خاطرم شرط باشه داغ خیال خسته ام خط تو باشه گفتی که بر یاس تنت پیرهن بدوزم چون شاپرک باشم که از عطرت بسوزم گفتی که دستامو بگیرگفتم میگیرم گفتی که از عشقم بمیر گفتم میمیرم گفتم و گریه کردم و پای تو ساختم این دل سربه راه رو آسون به تو باختم
یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : amir325
سال ها دل غرق آتش بود و خاکستر نداشت جمعه 3 تير 1390برچسب:, :: 15:30 :: نويسنده : amir325
باورم كن باور من باورم كن صادقانه باورم كن اي دليل پرسه هاي عاشقانه
فقط براي تو.آري براي تو براي چشم هاي پر مهر و عطوفت تو من هنوز عاشقانه مي نويسم.اين را باور كن كه در تنهايي خويش تنها در افكار پيچيده و مبهم خود زيبايي چشمهاي عاشق ترا ترسيم مي كنم و درهربيت شعرم از معناي نگاههاي گرم و صميمي تو هزاران واژه مي نويسم. من ازافق طلايي قلبت زندگي را آغاز مي كنم و همراه تو با كوله باري از باورهاي عاشقانه قله هاي سپيده فردا را فتح خواهم كرد واين بار فرياد خواهم زد اسمت را از بلنداي فرداها تا بدانند كه دوست دارم ترا به ارزش همه زندگي كردن ها.باورم كن كه در اين دنيا همه چيز غير باور است جز عشق.عشق دريچه ايست بسوي زندگي عشق دنيايي است پر از باور
جمعه 3 تير 1390برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : amir325
اولین نگاه من به تو آن نگاه عاشقانه ی دل سوخته میان این همه غم ها جز شادی چیزی نبود چشم هایت بینایم کرد دست هایت بیدارم کرد قامتت رعنایم کرد خنده هایت ویرانم کرد لب هایت صدایم کرد ازخود بی خود شدم گونه هایم شدخیس ازشادی شادمان رهایی از تنهایی تورا ای آفریننده ی عشق با تمام وجود دوست می دارم جمعه 3 تير 1390برچسب:, :: 9:48 :: نويسنده : amir325
کاش می گفتی چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست چگونه باور کنم نبودنت را، ندیدنت را؟ مگر می توان بود و ندید؟ مگر می توان گذاشت و گذشت؟ مگر می توان احساس را در دل خشکا ند؛ سوزاند؟ چه بی صدا رفتی چه بی امید رها کردی دل را، آرزو را، حرف را از بلبلک های باغ سراغت را گرفتم خبری نداشتند و خندیدند به حال زار من که چگونه از نیامدنت، نپرسیدنت و خبر ندادنت، گرفته و نا توانم آری آنها نیز نفهمیدند که بی تو چگونه سرکنم زندگی را پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, :: 13:3 :: نويسنده : amir325
پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, :: 13:1 :: نويسنده : amir325
آنچنان عاشق نبودم،تا سزاوار تو باشم مایه گنجی نبودم،تا خریدار تو باشم عشق من آلود با چون و چرای زندگی شد خالی و خالص نبودم تا که سرشار تو باشم ای تو بالا تر از گمان،والاتر از فکرو تخیل حیف بودی،حیف بودی اینکه من یار تو باشم
تور سفید رو سرت پیرهن مشکی منه الهی خوشبخت شی ولی عشقت همیشه پیشمه گفتی که مال هم بشیم دنیارو می سازیم باهم سفره ی عقدت پیش روت مرد غــــریبه جــــای من ستاره های آسمون تاج سرت عروس خانم برای بار سومه بــگو بــــــــــــله دیگه تموم ببین که امشب منو تو مثله قدیما گـــریونیم تو اشک شوق می ریزیو منم واسه پریشونی یه تیکه ماه شدی ولی ماهی برای دیگرون به یاد من نیفتی که گذشته آب از سرمون ستاره های آسمون تاج سرت عروس خانم برای بار سومه بـــگو بــــــــــله دیگه تموم! پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : amir325
عشق یعنی ذره ذره سوختن عشق یعنی همچو شمع افروختن درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
||
![]() |